در دوران استفاده از سنگ که مصادف بود با دوران جیمز الیور و مری بری، وسایل آشپزی با فقدان بسیاری همراه بود و مردم با دست غذا میخوردند.
در دوران مس، ابزار بهتری برای آشپزی فراهم شد اما نه برای خوردن. مس فلز نامرغوبی بود که برای ساختن قاشق استفاده میشد اما مزه قویای داشت. در دوران بونز اما، فلزات قویتری آمد اما مزه بهتری نداشتند بنابراین غذا خوردن با دست در سراسر دنیا ادامه داشت به جز در آسیای شرقی که این مشکل را با اختراع چاپ استیک حل کردند. بقیه مردم معتقد بودند که این وسیله، عجیب است. استفاده از آن حدود 6000 سال ادامه داشت زیرا مزه بخصوصی نمیداد.
و اما در دوران طلا که وسایل آشپزخانه از جنس طلا بسیار زیبا بود و در طعم و مزه غذا و نوشیدنیها تاثیری نداشت. در آن زمان از این موضوع اطلاعی در دست نبود که طلا خاصیت الکترودی بالایی دارد و باعث میشود تغییر شیمیایی زیادی نداشته باشد و بنابراین در غذا و نوشیدنی و البته دهان تاثیری ندارد. اما مشکل اینجاست که طلا نایاب و گران است و برای ساخت وسایل نمیتوان از آن استفاده نمود مگر اینکه پادشاه و ملکه باشید.
گزینه بعدی نقره است اما نسبت به طلا از خاصیت الکترودی کمتری بهرهمند است بنابراین در طعم برخی غذاها و حتی دهان تاثیر میگذارد و مزه فلزی ملایمی میدهد. آن هم نایاب و گران است و تنها برای ثروتمندان استفاده میشد. فلزهای فراوانی مانند مس، برونز و آهن دارای خاصیت الکترودی بسیار کمتری از نقره هستند که بر غذاهای بسیاری تاثیرگذارند. بر اساس شواهد تاریخی، آنهایی که از چاپ استیک استفاده نمیکردند، یا با دست غذا میخوردند یا از وسایل فلزی که مزه بدی داشت و یا وسایلی که از موادی غیر از فلز ساخته میشدند مانند چوب، استفاده میکردند.
در نهایت در سال 1743، راهی پیدا شد که لایهای از نقره را روی مس قرار میدادند که نقرهکاری نام گرفت و در نتیجه از نقره کمتری استفاده میشد. با این اختراع مردم طبقه بازرگان توانستند در بریتانیا و دیگر نقاط جهان بدون تجربه نامطلوب در مزه، غذا بخورند. سپس در سال 1840 با اکتشاف الکتریسیته، آبکاری متولد شد و حتی خانوادههای متوسط نیز این شانس را به دست آوردند که به شایستگی غذا بخورند.
اما مشکل اساسی باقی ماند: نقره مزه خوشایندی ندارد. ناپلئون سوم تلاش کرد تا از آلومینیوم استفاده کند که به خاطر لایه اکسید محافظ ،اغلب واکنشپذیر نیست و به راحتی بیرنگ میشود. قاشقهای پلاستیکی در قرن بیستم روی کار آمد اما با وجود فعالیت شیمیایی کم، نتوانستند با نقره رقابت کنند زیرا درخشندگی بخش مهمی از تجربه غذا خوردن است. یک قاشق براق از پاکیزگی میگوید که سطح پلاستیکی این توانایی را ندارد. در ضمن متولد شدن با قاشق نقره در دهان خبر از متمول بودن داشت.
هری بررلی، انقلابی در کشوی آشپزخانه به وجود آورد. در سال 1913، او روی ساخت آلیاژ فولاد بهتر برای تفنگ کار میکرد. او در آزمایشگاه متالورژی شفیلد کار میکرد تا عناصر آلیاژ متفاوتی را برای بهبود بخشیدن به سختی فولاد پیدا کند. یک روز که در آزمایشگاه راه میرفت، روشنایی ضعیفی را در نمونههای زنگ زده دید و متوجه اهمیت آن نمونه شد: اولین قطعه استیل ضدزنگ که دنیا به خود دیده بود.
دانشمندان علم مواد در فرانسه، آلمان و ایالات متحده که از او بیخبر بودند، با اضافه کردن کروم به فولاد، پتانسیل الکترودی سطحش را تغییر دادند و این کار باعث میشد لایه شفاف و مقاومی روی آن ایجاد شود که از زنگ زدگی جلوگیری میکرد. نکته مهم این بود که بررلی در شهری به این نتیجه رسید که به خاطر وسایل آشپزخانهاش مشهور بود. بررلی سریع آن قطعه را در دهان برد تا آن را مزه کند بنابراین جستجوی 6000 هزار ساله برای فلز مقرون به صرفه و بدون مزه پایان یافت.
اکنون ما آن را امتیازی تلقی میکنیم. آن تبدیل به فلزی شد که اغلب ما آن را میشناسیم. هر روز به دهان میبریم و تمام آشپزخانهها پرند از اقلام استیل حتی سینک ظرفشویی. ما نسلی هستیم که با قاشق استیل در دهان متولد میشویم و از این بابت به آن میبالیم.
- ۹۴/۰۲/۲۰